تاریخ انتشار : سه شنبه 7 اسفند 1403 - 9:48
کد خبر : 5512

زمستان‌هایی که دیگر نمی‌خندند

زمستان‌هایی که دیگر نمی‌خندند
جامعه‌ای که مردمش یکدیگر را فراموش کنند، آرام‌آرام رو به زوال می‌رود. شادی‌های کوچک، بیماری‌های بزرگ را درمان می‌کنند. خنده‌های واقعی، نه خنده‌های مجازی، روح را زنده نگه می‌دارند. اگر به گذشته نگاه کنیم، خواهیم دید که چیزی که از دست داده‌ایم، هنوز هم می‌تواند بازگردد. هنوز هم می‌توان در یک عصر سرد زمستانی، دور هم نشست، چای نوشید، قصه گفت، و از دل همان لحظات ساده، زندگی را دوباره یافت.

برف که می‌بارید، هیاهویی در کوچه‌ها برپا می‌شد. خانه‌ها بوی نان داغ و چای تازه‌دم می‌دادند، و صدای خنده‌ها از دل کوچه‌ها تا پشت پنجره‌ها می‌رسید. کودکانی که دست‌های یخ‌زده‌شان را ها می‌کردند و گلوله‌های برفی را با هیجان پرتاب می‌کردند. بزرگ‌ترها هم پا به پایشان می‌خندیدند، برف‌ها را تکان می‌دادند، گاهی دستی به شانه کودکی می‌زدند و بازی را جدی می‌گرفتند. خانه‌ها پناهگاه گرم همگان بود، نه فقط ساکنانش.

 

برف که می‌بارید، کوچه‌ها و خیابان‌ها پر از شادی‌های بی‌منت و بی‌تکلف بود. صدای خنده‌های کودکانه در گوشه‌گوشه فضا می‌پیچید. دستفروش‌ها با دستی پر از محبت؛ و شلغم‌های که بخار داغی، از آن بیرون می‌زد و در هوا می‌رقصید؛ بوی باقلاهای داغ، سرکه و گلپر با طعمی خاص، طعمی دیگر به زندگی می‌بخشید. همانطور که از خیابان‌ها می‌گذشتی، به مشام می‌رسید و قلبت را گرم می‌کرد.

 

در همین هوای سرد، خانه‌ها پر از گرما بودند؛ گرمایی که نه از شوفاژها، بلکه از دل‌ها می‌آمد. هر کجا که می‌نشستی، چای تازه‌دم، آش و فرنی داغ، عطر صمیمی بودن در فضا می‌پراکند. خوراکی ساده و دل‌چسب، که در هر لقمه‌اش زندگی جریان داشت. کنار پدر و مادر، در کنار خواهر و برادر، لحظات به شیرینی می‌گذشت.

 

در آن روزگار، مهمانی‌ها برنامه‌ریزی نمی‌خواست. کافی بود کسی در بزند، و آغوشی باز شود. شب‌های تعطیل، به دور هم نشستن و گپ‌وگفت‌های طولانی می‌گذشت. پدربزرگ‌ها قصه می‌گفتند، مادرها بساط شلغم داغ را مهیا می‌کردند، و بچه‌ها میان دامن مادربزرگ‌ها آرام می‌گرفتند. تعطیلات، فرصتی برای تنفس زندگی بود، فرصتی برای در کنار هم بودن، برای گرمایی که نه از بخاری، که از محبت آدم‌ها برمی‌خاست. کسی تنها نمی‌ماند، کسی بی‌حوصله نبود. زندگی، در سادگی‌اش، باشکوه بود.

 

اما انگار زمستان‌های امروز، آن زمستان‌ها نیستند. برف که می‌بارد، خیابان‌ها ساکت‌تر از همیشه‌اند. کودکانی که دیگر ردپاهایشان در کوچه‌ها نمی‌ماند، خانه‌هایی که خاموش‌تر از همیشه‌اند، و مهمانی‌هایی که جای خود را به پیام‌های کوتاه داده‌اند. دیگر کسی بی‌هوا در خانه‌ای را نمی‌زند، دیگر کسی برای لحظه‌ای دیدار، مسیرهای طولانی را طی نمی‌کند. تعطیلات به فرصتی برای سکوت بدل شده، فرصتی برای خلوت‌های بی‌حاصل، برای خواب‌های طولانی، برای در دست گرفتن گوشی و غرق شدن در دنیایی که هرچه پیشرفته‌تر می‌شود، تنهاترمان می‌کند.

 

چه شد که به اینجا رسیدیم؟ آیا مشکلات زندگی، توان شاد بودن را از ما گرفت؟ آیا فشارهای اقتصادی، شوق با هم بودن را از یادمان برد؟ یا شاید، چیزی عمیق‌تر در جانمان تغییر کرد؟ به ما آموختند که مستقل بودن یعنی بی‌نیاز بودن از دیگران. گفتند که زیاد صمیمی شدن، یعنی شکست خوردن، یعنی آسیب‌پذیر بودن. کم‌کم یاد گرفتیم که فاصله بگیریم، که احساسات را سرکوب کنیم، که زندگی را در قاب‌های مجازی جست‌وجو کنیم، و در این میان، آن چیزی که از دست رفت، همان گرمایی بود که روزگاری زندگی را معنا می‌بخشید.

 

اما هنوز هم می‌توان بازگشت. هنوز هم می‌توان زنگ خانه‌ای را بی‌مقدمه به صدا درآورد، هنوز هم می‌توان برف‌بازی کرد، هنوز هم می‌توان در کنار تکنولوژی، در کنار دغدغه‌ها، جایی برای عاطفه و صمیمیت نگه داشت. مدرنیته اگر از دل انسانیت عبور نکند، چیزی جز سردی و انزوا به ارمغان نخواهد آورد. اما اگر تکنولوژی را در کنار عشق و مهرورزی به کار بگیریم، زندگی رنگی تازه خواهد یافت.

 

جامعه‌ای که مردمش یکدیگر را فراموش کنند، آرام‌آرام رو به زوال می‌رود. شادی‌های کوچک، بیماری‌های بزرگ را درمان می‌کنند. خنده‌های واقعی، نه خنده‌های مجازی، روح را زنده نگه می‌دارند. اگر به گذشته نگاه کنیم، خواهیم دید که چیزی که از دست داده‌ایم، هنوز هم می‌تواند بازگردد. هنوز هم می‌توان در یک عصر سرد زمستانی، دور هم نشست، چای نوشید، قصه گفت، و از دل همان لحظات ساده، زندگی را دوباره یافت.

 

زمستان هنوز هم می‌تواند بخندد، اگر ما دوباره خندیدن را یاد بگیریم.

 

کیوان دارابخانی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.