تاریخ انتشار : جمعه 2 خرداد 1404 - 11:48
کد خبر : 6709

استانداران مرزی؛ کلید تحول دیپلماسی عمومی و توسعه پایدار در مرزهای مشترک

استانداران مرزی؛ کلید تحول دیپلماسی عمومی و توسعه پایدار در مرزهای مشترک
بدین‌سان، مرزها در نظم جدید منطقه‌ای نه صرفاً به‌مثابه خطوط کنترلی، بلکه به‌منزله زیرساخت‌های تعاملات دیپلماسی چندسطحی بازتعریف می‌شوند؛ جایی که استانداران مرزی به‌عنوان کنشگران میانی، نقشی واسط میان سطوح ملی و جوامع محلی ایفا می‌کنند. در این چارچوب، تقویت ظرفیت‌های نهادی، هم‌افزایی سازوکارهای مشارکتی و تداوم گفت‌وگوی مرزی، به شاخص‌های کلیدی در تولید امنیت مشارکتی، تاب‌آوری اقتصادی و همگرایی فرهنگی بدل می‌گردند. آینده دیپلماسی منطقه‌ای، در گرو درک واقع‌بینانه از کارکردهای مرز و بازشناسی جایگاه راهبردی نهادهای محلی در معماری صلح و ثبات پایدار است.

🖋️کیوان دارابخانی؛

استانداران مرزی، بازیگران خط مقدم دیپلماسی نوین هستند؛ نه‌فقط مجریان سیاست‌های مرکز، بلکه معماران همزیستی و پیوندهای میان‌فرامرزی.

در گستره دیپلماسی معاصر، مرزها دیگر صرفاً خطوطی جغرافیایی میان کشورها نیستند، بلکه به عرصه‌هایی زنده و متحرک از تعاملات انسانی، مبادلات اقتصادی و پیوندهای فرهنگی بدل شده‌اند. آن‌گاه که گفت‌وگوی استانداران مرزی جایگزین مکاتبات خشک اداری می‌شود و دست‌های فشرده‌ی مسئولان محلی به حلقه‌های پیوستگی اجتماعی میان مردمان دو سوی مرز بدل می‌گردد، می‌توان نشانه‌های شکل‌گیری یک الگوی نوین در روابط بین‌الملل را مشاهده کرد؛ الگویی که به‌جای تمرکز بر پایتخت‌ها، در حاشیه‌ها می‌تپد و از دل حاشیه‌ها اقتدار می‌زاید.

 

ارتقای روابط میان استان‌های مرزی، به‌ویژه در بستر دولت‌های همجوار، در حکم تنفس‌گاه‌هایی است که فضای عمومی ملت‌ها را از سوءتفاهم و انجماد می‌رهاند و مسیرهایی تازه برای همزیستی، تفاهم و همکاری می‌گشاید. هر گام هماهنگ میان دو استاندار در مرز، گامی است به سوی اعتمادسازی، و هر گفت‌وگوی میان این جغرافیا، پلی است به سوی صلح و ثبات منطقه‌ای. این رابطه، نه‌تنها از جنس سیاست کلاسیک نیست، بلکه محصول دیپلماسی چهره‌به‌چهره و تجربه زیسته‌ی مشترک است؛ دیپلماسی‌ای که می‌تواند خلأهای ساختاری در روابط رسمی را ترمیم کرده و پویایی محلی را به کنشگری بین‌المللی ارتقاء دهد.

 

تأثیر این روابط فراتر از مرزهای اداری و تشریفات دیپلماتیک است. در بُعد اقتصادی، آنجا که مرزها بستری برای عبور کالا، خدمات و سرمایه می‌شوند، معیشت مردمان دو سوی مرز به هم گره می‌خورد. پیوندهای اقتصادی، اعتماد را بازتولید می‌کنند و اشتراک منافع، انگیزه‌ای مستمر برای حفظ صلح پدید می‌آورد. باز شدن گمرک‌ها، تسهیل تردد مرزنشینان، ایجاد بازارچه‌های مشترک و اجرای پروژه‌های زیربنایی، تنها نمونه‌هایی از پیامدهای عملی این نوع همکاری‌اند که در بلندمدت به همبستگی ساختاری بدل می‌شوند.

 

در سطح فرهنگی، تقویت مناسبات مرزی فرصتی مغتنم برای بازیابی هویت‌های مشترک، احیای مناسک فراموش‌شده، و گسترش زبان گفت‌وگو میان اقوام گوناگون است. موسیقی، هنر، آیین و زبان، در سایه این روابط، می‌توانند نقشی پل‌ساز میان ملت‌ها ایفا کنند؛ زیرا فرهنگ، نیرویی است که نه از بالا به پایین، بلکه از درون جوامع به بیرون می‌تراود. چنین کنش‌هایی، قدرت نرم را نه در قالب شعار، که در بافت زندگی روزمره بازتعریف می‌کنند.

 

در زمینه اجتماعی نیز، تعاملات مرزی زمینه‌ساز شکل‌گیری شبکه‌های انسانی پویا و پایدار میان جوامع دو سوی مرز است. اعتماد میان نهادهای محلی، به مشارکت میان شهروندان می‌انجامد؛ تبادل هیئت‌های اجتماعی، ورزشی و آموزشی، از مردم سیاست‌مدار می‌سازد و سیاست را از دالان‌های بسته به میدان‌های عمومی می‌کشاند. هرچه ارتباطات فرامرزی مردمی پررنگ‌تر شود، زمینه برای کنشگری فعالانه‌تر و عقلانی‌تر شهروندان فراهم‌تر می‌گردد.

 

اما شاید مهم‌ترین تأثیر روابط مرزی در حوزه امنیت معنا یابد؛ امنیتی که دیگر نه صرفاً محصول حضور نیروهای نظامی، بلکه برآمده از بافت درهم‌تنیده مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. آنجا که معیشت مرزنشینان به تجارت رسمی گره می‌خورد، قاچاق فروکش می‌کند. آنجا که شهروندان دو سوی مرز در آیین‌ها و جشنواره‌ها هم‌داستان می‌شوند، کینه‌های تاریخی به خاطره‌ای محو بدل می‌گردد. و آنجا که اعتماد میان مسئولان مرزی شکل می‌گیرد، فرصت برای نفوذ معاندین کاهش می‌یابد.

 

تجربه روابط اخیر میان استان‌های مرزی جمهوری اسلامی ایران و اقلیم کردستان عراق نمونه‌ای زنده و گویا از این الگوست؛ روابطی که با اتکای بر زبان تفاهم، از سطح نهادهای محلی آغاز شده و اکنون در سطوح ملی و فراملی بازتاب یافته است. این مناسبات، نه‌فقط مرز را به فرصت تبدیل کرده‌اند، بلکه مرز را از حصاری فیزیکی به مفهومی ارتباطی دگرگون ساخته‌اند.

 

اگرچه چنین الگویی در آغاز نیازمند پشتوانه‌های سیاسی و اراده‌های کلان است، اما بقای آن تنها در گرو مشارکت پیوسته و هوشمندانه نهادهای محلی و مردمی است؛ چرا که دیپلماسی عمومی مرزی، در نهایت، در کف میدان شکل می‌گیرد و در تجربه زیسته انسان‌ها معنا می‌یابد. آینده سیاست در مرزها رقم می‌خورد، آنجا که دست‌های همسایگان به‌جای خشونت، سخاوت را برمی‌گزیند.

کیوان دارابخانی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 5 در انتظار بررسی : 5 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.