
رجزخوانی برای جمهوریت؛ مهندسی ذهنها پیش از رفراندوم
وقتی امنیت ملی در کوچه پسکوچههای شایعه قربانی میشود؛ صدای طبل جنگ را نه دشمن، که ضعف روایت رسمی به صدا درمیآورد.
وقتی امنیت ملی در کوچه پسکوچههای شایعه قربانی میشود؛ صدای طبل جنگ را نه دشمن، که ضعف روایت رسمی به صدا درمیآورد.
کرمانشاه دروازه طلایی ایران به غرب است؛ کلید توسعه اقتصادی و دیپلماسی مرزی که سالها مغفول مانده است. اگر امروز به این ظرفیت توجه نکنیم، فرصتهای بیبدیل منطقهای را از دست خواهیم داد.
در حالی که جنگ اخیر با ایران، لایههای پنهان ناکارآمدی، فروپاشی بازدارندگی و شکنندگی فرماندهی را در ساختار ارتش رژیم صهیونیستی برملا ساخت، شاهد سلسلهای از انتصابات و جابهجاییهای بیسابقه در سطوح عالیرتبه نظامی هستیم؛ تغییراتی که در ظاهر تابع نظم چرخشی ارتشاند، اما در واقع بیانگر بازمهندسی اقتدار و تلاش برای بازسازی حیثیت امنیتی پس از یک شکست راهبردی هستند.
با توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و محدود شدن دسترسیهای فراپادمانی آژانس، ایران وارد مرحلهای تازه از تعامل حقوقی با نهادهای بینالمللی هستهای شده است. این تصمیم در نگاه نخست، بُعدی سیاسی دارد، اما از منظر حقوق بینالملل، قابل دفاع و مبتنی بر اصول و موازین مشخصی است که باید بازخوانی شود؛ از جمله حق اقدام متقابل، حاکمیت ملی، و قواعد مرتبط با نقض اساسی توافقات بینالمللی. در ادامه، تحلیلی حقوقی از مبانی این اقدام ایران ارائه میشود.
در اوج تابستانی گُر گرفته، زیر آسمانی که هر لحظه ممکن است از صدای انفجار شکاف بردارد، دو جوجه کوچک، در پناه بالهای لرزان کبوتری تنها، پا به جهان گذاشتند؛ نه در سرزمین آرامی، که بر بام خانهای استیجاری، در میانه شهری که نفسش بوی جنگ گرفته است. آنها در دل هیاهوی پدافند و غبار خیانت، آشیانهای ساختند که بیش از یک لانه بود؛ گواهی بود بر تپش زندگی، در میانه مرگ. و آن آشیانه، با هر جیکجیک کوچک، حقیقتی بزرگ را فریاد میزد؛ ایران هنوز زنده است، چون هنوز بر بامهایش، پرندهای هست که آواز میخواند.
بحران اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، نهتنها مرزهای نظامی و دیپلماتیک منطقه را به آزمونی سخت کشید، بلکه چارچوبهای سنتی سیاستورزی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را نیز به چالش کشید؛ تحولی ژرف که رویکردهای محافظهکارانه و واقعگرایانه بازیگران کلیدی از کشورهای عربی خلیج فارس تا مسکو و پایتختهای غربی را به وضوح به نمایش گذاشت و نشان داد منطق بقا، ثبات و منافع استراتژیک، جایگزین شعارهای ایدئولوژیک و تقابلهای سنتی شده است.
در عصری که قدرت روایت، جایگزین حقیقت عینی شده، ایران در نقطهای ایستاده است که همزمان باید از امنیت ملی خود دفاع کند و در عین حال، مشروعیت حقوقی اقداماتش را در برابر ساختارهای فرسوده و گزینشی نظم بینالمللی اثبات نماید. این در حالیست که طرف مقابل، با عبور از مرزهای اخلاق و حقوق، میکوشد تصویر «تجاوز مشروع» را جایگزین «دفاع مشروع» ایران کند؛ تلاشی که نهتنها منطق حقوق بینالملل را خدشهدار میسازد، بلکه بنیادهای نظم جهانی را نیز در معرض فروپاشی ادراکی قرار میدهد.
تقابل مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی، نه صرفاً واکنشی نظامی، بلکه بازتاب چرخشی ژئوپلیتیکی در معادلات قدرت خاورمیانه است؛ چرخشی که مشروعیت بازیگران، خطوط قرمز امنیتی و الگوهای بازدارندگی را بازتعریف میکند و نشان از افولی تدریجی در هیمنه راهبردی اسرائیل دارد.
جنگ ایران و رژیم صهیونسیتی، نه فقط خط مقدم بلکه قلب کشورهای همسایه را هدف گرفته است. قطع گاز رژیم صهیونسیتی به مصر، بحران انرژی و خاموشیهای گسترده را به ارمغان آورده و نشان میدهد این درگیری، فراتر از نظامی، چالشی جدی برای ثبات منطقه است. خاورمیانه وارد فصلی نوین و پرتنش شده است.
بدینسان، مرزها در نظم جدید منطقهای نه صرفاً بهمثابه خطوط کنترلی، بلکه بهمنزله زیرساختهای تعاملات دیپلماسی چندسطحی بازتعریف میشوند؛ جایی که استانداران مرزی بهعنوان کنشگران میانی، نقشی واسط میان سطوح ملی و جوامع محلی ایفا میکنند. در این چارچوب، تقویت ظرفیتهای نهادی، همافزایی سازوکارهای مشارکتی و تداوم گفتوگوی مرزی، به شاخصهای کلیدی در تولید امنیت مشارکتی، تابآوری اقتصادی و همگرایی فرهنگی بدل میگردند. آینده دیپلماسی منطقهای، در گرو درک واقعبینانه از کارکردهای مرز و بازشناسی جایگاه راهبردی نهادهای محلی در معماری صلح و ثبات پایدار است.