بازآرایی پنهان در رأس فرماندهی؛ نوسازی ساختار نظامی رژیم صهیونیستی در سایه شکست استراتژیک برابر ایران

✍️ کیوان دارابخانی
در بررسی انتصابات تازه در ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی و جابجاییهای آتی در سطوح بالای فرماندهی، آنچه محل بحث و تأمل است نه افراد، بلکه خودِ تغییرات است؛ تغییراتی که در ظاهر تابع نظم چرخشی ارتشاند، اما در واقع بیانگر بازمهندسی اقتدار و تلاش برای بازسازی حیثیت امنیتی پس از یک شکست راهبردی هستند. در پس ظاهر یک «سازوکار چرخشی و معمولیِ» ارتقاء و جایگزینی، ما با الگوی واضحی از تلاش برای بازتولید مشروعیت فرماندهی و ترمیم ساختار ضربهخورده ارتش پس از یک شکست عمیق مواجهیم؛ شکستی که اگرچه از سوی نهاد رسمی نظامی امنیتی رژیم صهیونیستی رسماً اعلام نشده، اما شاخصههای آن در چیدمان مجدد فرماندهی، خود را فاش میسازد.
تغییرات در فرماندهی جبهه شمال، نیروی دریایی، و حتی نقشهایی همچون هماهنگکننده دولت در مناطق اشغالی، اگرچه به ظاهر از منظر پایان دوره خدمت یا حرکت در مسیر توسعه حرفهای توجیه میشوند، اما در واقع نوعی پالایش سیاسی نظامی بهشمار میآیند. پس از جنگ با ایران که نه فقط بهمثابه یک تقابل کلاسیک نظامی بلکه بهعنوان آزمونی چندلایه از توانمندی اطلاعاتی، فرماندهی تاکتیکی، انسجام جبهه داخلی و تابآوری زیرساختی ارزیابی شد، بدیهیست که ساختار فرماندهی متحمل بحران حیثیتی شده است. حتی بدون اعلام شکست، وقتی در پی یک درگیری، این حجم از بازآرایی در لایههای بالای ارتش صورت میگیرد، این بهخودیخود نشانهای است از ناکامی ساختاری، یا در معنای دقیقتر، ناکامی فرماندهمحور.
مسأله صرفاً این نیست که این افراد ساقط شدهاند؛ بلکه این است که بسیاری از آنان در سطح تحلیل راهبردی، یا در پیشبینی ماهیت درگیری، یا در هماهنگی بینسازمانی، و یا در انتقال تصمیم از سطح استراتژیک به سطح عملیاتی، دچار خلأ عملکردی بودهاند. در چنین شرایطی، ارتش رژیم صهیونیستی که نظامی است با حافظه نهادی شدید و حساسیت افراطی نسبت به اعتبار راهبردی، سعی میکند بدون اعتراف صریح به شکست، پروژهای از نوسازی فرماندهی را آغاز کند که در واقع یک بازمهندسی اقتدار است. این نوسازی، از یک سو بیانگر شکستن تابوی مصونیت برخی ژنرالها از پاسخگویی است (همانند راسان علیان، که حضورش در سایه فاجعه ۷ اکتبر همچنان یک لکه حیثیتی بود) و از سوی دیگر، مقدمهای است بر بازتعریف قدرت درونساختاری و انتقال قطبهای تصمیمگیری به بازیگران جدید با وفاداری بیشتر به گفتمان روز ستاد کل و سیاست امنیتی دولت.
از زاویهای دیگر، برخی از انتصابات پیشنهادی از جمله نامزدهای هماهنگ با حلقه سیاستگذار در وزارت جنگ یا چهرههایی که پیشتر نیز در مأموریتهای برونمرزی با موفقیت نسبی عمل کردهاند در واقع نوعی پیام امنیتی به درون و بیرون ساختار حاکمیتی رژیم صهیونیستی هستند؛ پیام به داخل، برای حفظ روحیه ساختار نظامی و جلوگیری از تشدید بحران اعتماد در سطوح میانی؛ و پیام به بیرون، برای بازسازی بازدارندگی فروریخته از طریق القای “تغییر در رأس” و آمادهسازی برای مواجهات بعدی.
نکته مهم آنکه در منطق ارتشهای ایدئولوژیک با مأموریت امنیتی تمدنی، حذف، ترفیع، یا حتی حفظ، هیچگاه صرفاً تابع عملکرد حرفهای نیست. بلکه حاصل ترکیبی پیچیده از کارنامه، نسبت فرمانده با شکست یا پیروزی سیاسی، سطح وفاداری به دکترینهای غالب، و گاهی حتی خواست گروههای فشار سیاسی درون ساختار قدرت است. در مورد ارتش رژیم صهیونیستی، که در حال عبور از بحران بیسابقه چندجبههای است از جنوب غزه تا شمال با حزبالله و از جنگ الکترونیک تا تقابل با ایران این جابهجاییها نه نماد «پایان مأموریت» بلکه آغاز یک فاز پالایشی است که بیش از آنکه به بازسازی توان نظامی بپردازد، معطوف به بازسازی حافظه روانی ارتش در نسبت با شکستهای اخیر است.
در نهایت، آنچه در این تغییرات اهمیت دارد، نه تغییر در نامها بلکه تغییر در معادله قدرت و الگوی مسئولیتپذیری است. اینکه آیا این انتصابات نشانهای از حرکت به سوی پاسخگویی عمیقتر است، یا صرفاً تلاشی برای کنترل بحران و انتقال نمادین بار شکست به لایههای پایینتر، مسئلهای است که بهزودی در آزمونهای امنیتی آینده آشکار خواهد شد.
اما فعلاً، ستاد کل رژیم صهیونیستی در حال بازتعریف خود در آینهی جنگی است که هنوز نامش را «شکست» نگذاشتهاند، اما رد آن در چهره همه فرماندهانی که دیگر در صحنه نیستند، خوانده میشود.
برچسب ها :بازسازی فرماندهی ارتش صهیونیستی ، پیامدهای جنگ ایران و رژیم صهیونسیتی ، شکست راهبردی رژیم صهیونیستی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰