بحران بلوغ سیاسی؛ جامعهای که هنوز یاد نگرفته واقعیت را تحلیل کند

🖋️ کیوان دارابخانی
در مسیر پر فراز و نشیب تمدنسازی و نوسازی اجتماعی، بلوغ فرهنگی و سیاسی نشانهای از رشدیافتگی یک ملت در برابر تجربهها و تحولات تاریخیاش است. جامعهای بالغ، جامعهای است که هیجان را به نفع خرد، تقلید را به نفع تحلیل، و گلهگرایی را به نفع مسئولیتپذیری فردی و جمعی کنار نهاده است. اما آیا ما امروز، در فضای پرآشوب و ملتهب تحولات داخلی و جهانی، توانستهایم چنین بلوغی را از خود نشان دهیم؟ شواهد میدانی، دادههای رسانهای و تجربههای اجتماعی، قرائتی دیگر را بازگو میکنند.
نخستین نشانههای نابالغی فرهنگی در شیوه مواجهه عمومی با رسانه، شایعه و بحران پدیدار میشود. واکنشهای هیجانی به خبرهای تأییدنشده، پناه بردن به روایتهای پنهاننگرانه بهجای تحلیل ساختاری، و گرایش به الگوهای تقلیدی بیریشه از سبک زندگی بیگانه، نشان میدهد که بخش مهمی از جامعه هنوز به فرهنگ تفکر دست نیافته است. در این میان، برآمدن چهرههای سلبریتیمحور بهعنوان جایگزینی برای مرجعیت عقلانی و اخلاقی، وضعیت را بغرنجتر میکند. در غیاب نهادهای مولد اندیشه، این خلأ با چهرهسازیهای پرزرقوبرق پر میشود و فرهنگ به کاریکاتوری از خود فرو میکاهد.
اما نابالغی، تنها در حوزه فرهنگ متوقف نمیماند. در سطح سیاسی نیز، جامعهای که هنوز قواعد بازی قدرت را فرانگرفته، نشانههایی از این اختلال را در رفتارهای عمومی آشکار میسازد. بیتفاوتی انتخاباتی، تقلیل پیچیدگیهای حکمرانی به چهرههای فردی، و تحلیل سیاسی بر پایه انگارههای جناحی و احساسی، از نشانههای این وضعیتاند. جامعهای که هنوز نمیداند چگونه از نهادها پاسخخواهی کند و چه زمانی باید اعتراض یا مشارکت ورزد، ناگزیر صحنه را یا به احساسات زودگذر میسپارد یا به بیعملی مستمر.
رشد افسارگسیخته پلتفرمهای مجازی نیز به تشدید این نابالغی دامن زده است. در این فضا، ملاکهای عقلانی جای خود را به موجهای احساسی میدهند و کنش جمعی به واکنشهای تودهوار بدل میشود؛ واکنشهایی که نه از آگاهی، بلکه از القائات لحظهای تغذیه میکنند. آنچه در نتیجه رخ میدهد، زایش نوعی دموکراسی هیجانی و موقتی است که در مواجهه با نخستین بحران، فرو میریزد.
در چنین شرایطی، جامعه در برابر پروژههای فریب و بحرانآفرینی بسیار آسیبپذیر میشود. عملیات روانی با کمترین هزینه بیشترین اثر را میگذارد و سرمایه اجتماعی، که ضامن همبستگی و اعتماد عمومی است، بهسرعت تحلیل میرود. جامعهای که هنوز نیاموخته چگونه بسنجد، چگونه بخواند، و چگونه مسئولیت جمعی بپذیرد، بهسادگی در دام روایتسازیهای هدفمند میافتد. نابالغی، از یک ضعف فردی یا فرهنگی، به تهدیدی ملی تبدیل میشود.
عبور از این وضعیت مستلزم یک راهبرد عمیق و مستمر در حوزه آموزش، رسانه، و سیاستگذاری فرهنگی است. آموزش تفکر انتقادی و سواد رسانهای باید از دبستان تا دانشگاه نهادینه شود. نظام الگوسازی رسانهای باید از سلبریتیمحوری به سوی شایستهمحوری اصلاح گردد. نهادهای مستقل میانجی، همچون انجمنها، شوراها و نهادهای مدنی، باید تقویت شوند تا پل ارتباطی میان مردم و حاکمیت باشند. و در نهایت، بازتعریف نقش شهروند نهفقط بهعنوان مطالبهگر، بلکه بهمثابه کنشگری مسئول، ضرورتی گریزناپذیر است.
تنها در سایه چنین بلوغی است که میتوان به جامعهای اندیشمند، مقاوم و مشارکتپذیر امید بست. در غیر اینصورت، چرخه انفعال و انحراف همچنان ادامه خواهد یافت.
در نهایت، راه عبور از این گردنه پرمخاطره نه در انکار بحران، بلکه در درک عمیق آن و جسارت برای بازسازی است. بازسازیای که نه با شعار، بلکه با نهادسازی، آموزش و تقویت فهم عمومی آغاز میشود. اگر نخواهیم جامعه را در معرض آزمونهای تلخ آینده تنها بگذاریم، باید امروز بلوغ را نه یک هدف دوردست، بلکه ضرورتی فوری و جمعی بدانیم؛ ضرورتی که تحقق آن، نیازمند همت نخبگان، صداقت مسئولان و بیداری شهروندان است. آیندهای باثبات، سهم جامعهای است که تصمیم میگیرد از خود عبور کند تا خود را از نو بسازد.
برچسب ها :بحران اعتماد و مشارکت مدنی ، بلوغ سیاسی و فرهنگی ، تحلیل رفتار اجتماعی ، سواد رسانهای و انتقادی ، نابالغی در تصمیمگیری جمعی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 13 در انتظار بررسی : 13 انتشار یافته : ۰