
از “بازتاب” تا “ابتذال”؛ بحران خلاقیت و رفتار روتین در برخی روابط عمومیها
در حالیکه روابط عمومیها باید بهعنوان مغز متفکر ارتباطی هر سازمان، کنشگر خلاق در مهندسی افکار عمومی و نهاد تولید معنا در عصر شبکهای باشند، آنچه در واقعیت برخی نهادها میبینیم، چیزی جز انجماد عملکرد، فروکاست مأموریتها به تشریفات مناسکی و گسیختگی کامل از الزامات حرفهای نیست. روند خطرناکتری که این افول را تشدید کرده، ورود سیستماتیک نیروهای سفارشی، ناکارآمد و بدون تخصص به ساختار روابط عمومی تحت پوشش جذبهای حمایتی است؛ روندی که نهتنها بدنه کارشناسی این واحد راهبردی را تضعیف کرده، بلکه آن را به نقطه کور تصمیمسازی و حیاطخلوت مدیران برای حل تعهدات اداریشان تبدیل کرده است.