تاریخ انتشار : چهارشنبه 31 اردیبهشت 1404 - 9:54
کد خبر : 6674

کلیشه‌زدایی؛ آسیب‌شناسی جریان‌های سطحی‌نگر و پیامدهای آن بر ساختار معرفتی و گفتمانی

کلیشه‌زدایی؛ آسیب‌شناسی جریان‌های سطحی‌نگر و پیامدهای آن بر ساختار معرفتی و گفتمانی
در عصر زوال پرسشگری و سیطره فرم‌های تکراری بر فضای تحلیل، گفتمان سیاسی بیش از هر زمان دیگری گرفتار سطح‌نگری و کلیشه‌سازی شده است؛ وضعیتی که نه‌تنها عقلانیت نقادانه را به حاشیه رانده، بلکه بنیان‌های معرفتی سیاست‌ورزی را در تاریکی بازتولیدهای بی‌ریشه فروبرده است. در چنین منظری، آسیب‌شناسی جریان‌های مدعی تحلیل، ضرورتی حیاتی برای بازسازی چرخه فهم، تولید معنا و احیای قدرت تفکر در فرآیند تصمیم‌سازی به شمار می‌آید.

در ساختار پیچیده و چندلایه نظام سیاسی معاصر، تولید و انتقال معرفت تحلیلی با تکیه بر معیارهای دقیق علمی و روش‌شناسی متقن، ضرورتی بنیادی برای پویایی فضای عمومی و ارتقای ظرفیت‌های تصمیم‌سازی به شمار می‌آید. با این حال، بازخوانی محتوایی جریان‌هایی که خود را مدعی تحلیل‌گری سیاسی معرفی می‌کنند، نشان‌دهنده رکود در اندیشه و گرفتار شدن در چرخه‌های بازتولید قالب‌های تکراری و فاقد اصالت است. این گروه‌ها بیش از آنکه حامل تحلیل باشند، به بازتاب‌دهندگان سخنان سطحی و بی‌ریشه تنزل یافته‌اند، به‌گونه‌ای که فضای عمومی سیاست‌ورزی، از درون‌مایه معرفتی تهی شده و دچار انباشت مطالب بی‌ثمر و تفسیرهای ناپخته گردیده است.

 

چنین وضعیت آشفته‌ای را می‌توان با تعبیر «بلندگویان بی‌بنیاد فکری» توصیف کرد؛ افرادی که بدون بهره‌گیری از پشتوانه مفهومی، صرفاً با تکرار مستمر گزاره‌های سطحی، موجی از اختلال شناختی و محتوایی در نظام ارتباطی و فکری ایجاد می‌کنند. این نوع کنش نه‌تنها منجر به آلودگی فضای تحلیلی و اشباع بی‌نتیجه می‌گردد، بلکه راه را بر جریان شکل‌گیری دانش اصیل و تخصصی بسته و مانع از شکل‌گیری چرخه منطقی فهم و تبیین واقعیت‌ها می‌شود.

 

پی‌آمد این جریان، محروم‌سازی عرصه عمومی از حضور تحلیل‌گرانی است که با تکیه بر پژوهش میدانی، داده‌پردازی علمی و روش‌مندی استوار، توان تولید تحلیل‌های اثرگذار و آینده‌نگر دارند. در چنین شرایطی، اطلاعات سودمند و نوآورانه در حاشیه قرار گرفته و عرصه گفتمان سیاسی، دچار رکود معرفتی و افت کارآمدی در تصمیم‌سازی می‌گردد.

 

تداوم چنین ساختار بسته‌ای، تکرار مستمر کلیشه‌ها و بی‌توجهی به نوآوری در تحلیل، نوعی انسداد فکری ایجاد می‌کند که با حذف تدریجی پرسشگری، نقد سازنده و نواندیشی، نوعی بازگشت به تفکر سنتی، انفعالی و تقلیدی را موجب می‌شود. در چنین فضایی، اعتماد عمومی به کارآمدی کنشگران فکری و رسانه‌ای تنزل یافته و فضای گفت‌وگوی اجتماعی به جای پویایی، دچار تصلب و بی‌تحرکی می‌گردد.

 

بر این اساس، اصلاح این وضعیت مستلزم احیای جریان‌های تحلیل‌گرانه اصیل، تخصص‌محور و نظام‌مند است؛ جریان‌هایی که بر پایه عقلانیت نقادانه، مقایسه نظام‌مند دیدگاه‌ها و الگوپردازی راهبردی بتوانند به تولید اندیشه‌های کاربردی و توانمندسازی نهادهای تصمیم‌ساز کمک کنند. تنها در چنین بستر تحول‌یافته‌ای است که می‌توان به ظهور دانش سیاسی اصیل، توانمندی در بازسازی دستگاه ادراکی تصمیم‌گیران، و شکل‌گیری گفتمان‌های مؤثر و متکثر در جامعه امید بست.

 

تحقق چنین چشم‌اندازی، نیازمند پایبندی اندیشه‌ورزان سیاسی به اصول علمی، رعایت اخلاق در تحلیل و تقویت فرهنگ گفت‌وگوست؛ تا تحلیل سیاسی، ابزاری برای شناخت واقعیت و پیش‌برد خردمندانه تحولات ملی و اجتماعی باشد، نه تکرار بی‌ثمر شعارها و قالب‌های فرسوده.

کیوان دارابخانی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.