تاریخ انتشار : جمعه 26 بهمن 1403 - 20:38
کد خبر : 5345

میراث قدرت؛ داوری تاریخ، محک وجدان

میراث قدرت؛ داوری تاریخ، محک وجدان
تاریخ گواهی می‌دهد که میز و مقام، اگر سرمایه‌ای برای خدمت باشد، برکت می‌آورد و اگر ابزار خویش‌خدمتی گردد، جز حسرت و نامی از یاد رفته بر جای نمی‌گذارد. چه بسیار کسانی که با زرق‌وبرق قدرت آمدند، اما در نهایت جز خاطره‌ای تلخ در ذهن مردم باقی نگذاشتند. آنان که در دوران مسئولیت، میان خود و مردم حصاری از تشریفات و مصلحت‌اندیشی‌های محفلی کشیدند، پس از کنار رفتن، ناگهان دریافتند که دیگر کسی درهای بسته‌ی خانه‌شان را نمی‌زند، کسی پیغامشان را پاسخ نمی‌دهد و آن‌همه لبخندها و تعظیم‌ها، نه از سر احترام که از سر منفعت بود.

قدرت، آزمونی است که نه هرکسی از آن سربلند بیرون می‌آید و نه برای همیشه در دستان کسی می‌ماند. مسئولیت، نه تاجی برای فخر فروشی است و نه فرصتی برای انباشت قدرت؛ بلکه ودیعه‌ای است که روزی به دست ما سپرده می‌شود و روزی دیگر، بی‌هیچ ملاحظه‌ای از ما گرفته خواهد شد. آنچه پس از رفتنمان باقی می‌ماند، نه عنوان‌ها و امضاها، بلکه ردپای رفتارها، تصمیم‌ها و اثراتی است که در جان و دل مردم حک شده است.

 

خوشا آنان که در ایام مسئولیت، نه برای حفظ صندلی بلکه برای ادای امانت کوشیدند. آنان که بر کرسی قدرت، دمی از یاد نبردند که این جایگاه، نه ملک شخصی، بلکه میدان آزمون اخلاص و شرافت است. مسئولیت، زمانی شرافت می‌آفریند که حاملان آن، خود را خدمتگزار مردم بدانند، نه صاحبان بی‌رقیب قدرت. آنان که در روزگار اقتدار، صدای مردم را شنیدند، پس از رفتنشان، نامشان ماندگار شد. اما آنانی که در اوج قدرت، مردم را نادیده گرفتند، پس از دورانشان، حتی نزدیک‌ترین یارانشان نیز فراموششان کردند.

 

تاریخ گواهی می‌دهد که میز و مقام، اگر سرمایه‌ای برای خدمت باشد، برکت می‌آورد و اگر ابزار خویش‌خدمتی گردد، جز حسرت و نامی از یاد رفته بر جای نمی‌گذارد. چه بسیار کسانی که با زرق‌وبرق قدرت آمدند، اما در نهایت جز خاطره‌ای تلخ در ذهن مردم باقی نگذاشتند. آنان که در دوران مسئولیت، میان خود و مردم حصاری از تشریفات و مصلحت‌اندیشی‌های محفلی کشیدند، پس از کنار رفتن، ناگهان دریافتند که دیگر کسی درهای بسته‌ی خانه‌شان را نمی‌زند، کسی پیغامشان را پاسخ نمی‌دهد و آن‌همه لبخندها و تعظیم‌ها، نه از سر احترام که از سر منفعت بود.

 

اما در مقابل، کم نیستند بزرگ‌مردانی که بی‌هیاهو و بی‌ادعا آمدند، در سخت‌ترین شرایط، صادقانه کار کردند و در سکوت رفتند. آن‌ها می‌دانستند که صندلی قدرت، نه سند افتخار، بلکه سکوی خدمت است. نه به زرق‌وبرق جایگاه فریفته شدند و نه برای بقای خود، به مردم پشت کردند. آن‌ها نیازی نداشتند که پس از دوران مسئولیتشان، رسانه‌های وابسته برایشان افسانه بسازند یا مدعیان دوستی برایشان روایات جعلی از دوران خدمتشان بتراشند، چراکه وجدان عمومی، بزرگ‌ترین داور عملکردشان بود.

 

امروز که بر مسند نشسته‌ایم، باید به روزی بیندیشیم که دیگر این جایگاه را نداریم. فردای بی‌مقامی، نه پرونده‌های ساختگی، نه تریبون‌های تبلیغاتی و نه توجیه‌های سیاسی، عملکرد ما را از داوری مردم مصون نخواهد داشت. ما باید چنان عمل کنیم که آن روز، زبان‌ها به ستایشمان بگردد، نه به شماتت.

 

قدرت ابدی نیست، اما نام نیک می‌تواند جاودانه شود. خوشا آنان که پس از رفتنشان، مردم با حسرت بگویند: “چه خوب بود که بود، و چه حیف که رفت.” نه آنکه با آسودگی نفس بکشند و بگویند: “خدا را شکر که رفت!”

 

کیوان دارابخانی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.